دام پزشک، کهنه سرباز، بیطاری کردن سایر معانی: مخفف:، (عامیانه - جانور را) درمان کردن، دامپزشکی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(گیاه شناسی) خلماش (جنس lathyrus از خانواده ی pea)، خلماش چمنی
[علوم دامی] غشای ویتلین، غشای سلولی اووسیت .
(امریکا) سازمان رزم دیدگان جنگ های برون مرزی
دام پزشک، بیطار سایر معانی: دامپزشک، بیطار
رد، منع، حق رد، رای مخالف، نشانه مخالفت، رد کردن، رای مخالف دادن، قدغن کردن سایر معانی: وتو کردن، بازداری، حق وتو، (امریکا) حق رییس جمهور یا فرماندار ایالت به وتو کردن لوایح پارلمانی (اگر لا ...
[کوه نوردی] شیشه ـ یخ
(گاهی با حروف کوچک) مشروبی که از آمیختن شراب شامپانی و آبجو سیاه (به مقدار مساوی) به دست آید
گشتناو [علوم نظامی] نوعی کشتی جنگی کوچک مجهز به سلاحهای سبک که توان جولاندهی آن بسیار زیاد است و از پاسناو کوچکتر و از ناوچۀ گشتی بزرگتر است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
غراب، رزمناوی که یک ردیف توپ دارد سایر معانی: (در گذشته) کشتی جنگی بادبانی (که از فریگت کوچکتر بوده و یک ردیف توپ داشت)
مخمل نخی یاابریشمی
[ریاضیات] پرچ سر صاف