معنی
رد، منع، حق رد، رای مخالف، نشانه مخالفت، رد کردن، رای مخالف دادن، قدغن کردن
سایر معانی: وتو کردن، بازداری، حق وتو، (امریکا) حق رییس جمهور یا فرماندار ایالت به وتو کردن لوایح پارلمانی (اگر لایحه دوباره با دوسوم آرا تصویب شود وتو خنثی می شود و لایحه قانونی است)، توضیح کتبی علل وتو (توسط رییس جمهور یا فرماندار)
[حقوق] وتو کردن، رد کردن، حق وتو، عدم توشیح قانون توسط شخص اول مملکت
سایر معانی: وتو کردن، بازداری، حق وتو، (امریکا) حق رییس جمهور یا فرماندار ایالت به وتو کردن لوایح پارلمانی (اگر لایحه دوباره با دوسوم آرا تصویب شود وتو خنثی می شود و لایحه قانونی است)، توضیح کتبی علل وتو (توسط رییس جمهور یا فرماندار)
[حقوق] وتو کردن، رد کردن، حق وتو، عدم توشیح قانون توسط شخص اول مملکت
دیکشنری
وتو
اسم
rejection, pass, refusal, denial, trace, vetoرد
vetoحق رد
vetoرای مخالف
prohibition, ban, forbidding, prevention, inhibition, vetoمنع
vetoنشانه مخالفت
فعل
reject, throw down, refuse, deny, decline, vetoرد کردن
ban, forbid, interdict, accurse, vetoقدغن کردن
blackball, nix, vetoرای مخالف دادن
ترجمه آنلاین
وتو
مترادف
ban ، blackball ، declination ، denial ، embargo ، interdict ، interdiction ، negative ، nonconsent ، prohibition