دگرگونی سایر معانی: تکان دادن (رجوع شود به: shake)، تکان سخت دادن، احساسات را تحریک کردن، سرهم بندی، دگرگونی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژگونی، شکست غیر منتظره، نژند، ناراحت، اشفته، اشفته کردن، اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، واژگون کردن، چپه کردن سایر معانی: یک وری کردن یا شدن، چپه کردن یا شدن، واژگون کردن یا شدن، (به پهلو) ...
برعکس، در جهت مخالف، بطور عکس سایر معانی: بالعکس، باژگونه، وارون وار، معکوسا [برق و الکترونیک] برعکس [ریاضیات] برعکس