واژگونی، شکست غیر منتظره، نژند، ناراحت، اشفته، اشفته کردن، اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، واژگون کردن، چپه کردن سایر معانی: یک وری کردن یا شدن، چپه کردن یا شدن، واژگون کردن یا شدن، (به پهلو) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] سر به سر جازده
[نفت] لوله ی استخراج دو سرچاق
پیروزی ضعیف بر قوی، پیروزی غیر مترقبه
[عمران و معماری] گشتاور واژگون کننده
[بهداشت] آشفتگی هیجانی
[نفت] تقویت خارجی
[نفت] لوله حفاری با تقویت خارجی
نمیخواستم ناراحتت کنم
[نفت] تقویت داخلی
[برق و الکترونیک] آشفتگی تک موردی واژه ای برای اشاره به پاسخ مدار مجتمع به تک تابشی مانند ذره ی آلفا یا پرتو کیهانی که می تواند خطای موقتی در مدار مجتمع ایجاد کند . این اتفاق معمولاً در کارب ...
اثر، اثر کردن بر، تغییر دادن، متاثر کردن، وانمود کردن، دوست داشتن، تمایل داشتن، تظاهر کردن به سایر معانی: تحت تاثیر قرار دادن، اثر کردن، (مهجور) تمایل، ترجیح، ترجیح دادن، عادت (به پوشیدن) دا ...