عصارهگیری، استخراج، اصل و نسب سایر معانی: دندان کشیدن، کندن، برکندن، برون کشی، بیرون کشی، درکشیدن، درآوردن، (به زور یا تهدید) اخذ، برهیخت، برهیختن، تریدن، تبار، تخمه [حسابداری] خارج کردن [عم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کوچ سایر معانی: مهاجرت، درون کوچ، شمار کوچندگان، تعداد مهاجران [نساجی] مهاجرت