(مجازی - هرچیز که حمله به آن یا تعقیب آن مجاز باشد) آماج روا، طعمه ی حاضر و آماده، دست انداختنی، مسخره کردنی، مضحکه، آماج حمله، شکار مجاز، شکار قانونی (در فصل شکار و طبق مقررات) [ریاضیات] با ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دمدمی، غیرقابل پیش بینی، غیر قابل پیشگویی، غیرقابل استناد سایر معانی: غیرقابل پیشگویی، غیرقابل استناد، دمدمی [ریاضیات] غیر قابل پیش بینی، پیشگویی ناپذیر