مطلق، قطعی، غیر مشروط، فرض، بی شرط، بدون قید و شرط، غیر شرطی، بلا شرط سایر معانی: بی قید و شرط، بی چون و چرا، نامشروط، ناسامه [حقوق] بدون قید و شرط [ریاضیات] بدون شرط، بی شرط، بلاشرط، غیر شر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] محدود نشده [زمین شناسی] محدود نشده
ناراحتی، پریشان حالی