ساده، صمیمی، بی ریا، بی پیرایه، بی تکلیف سایر معانی: دگرگون نشده، بی تغییر، نادگرسان، تحت تاثیر قرار نگرفته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساده لوح، ساده دل، ساده طبع سایر معانی: ساده، صاف و ساده، چشم و گوش بسته، هالو، بی هنر، ابتدایی، غیرتصنعی، غیرساختگی، واقعی، اصیل، نافرهیخته، بی حیله، بی تزویر، جانزده