unaffected
/ˌənəˈfektəd/

معنی

ساده، صمیمی، بی ریا، بی پیرایه، بی تکلیف
سایر معانی: دگرگون نشده، بی تغییر، نادگرسان، تحت تاثیر قرار نگرفته

دیکشنری

بدون تأثیر
صفت
unaffected, unadorned, free-standingبی پیرایه
unaffected, heartfelt, sincere, candid, naive, naifبی ریا
simple, easy, plain, naive, modest, unaffectedساده
unaffected, pendantبی تکلیف
sincere, intimate, cordial, warm, heartfelt, unaffectedصمیمی

ترجمه آنلاین

بی تاثیر

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.