متارکه، متارکه جنگ، جنگ ایست، قرارداد متارکه موقت جنگ سایر معانی: آتش بس موقت، متارکه ی جنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرچم سپید (نشان تمایل به مذاکره با دشمن)، پرچم آتش بس
پرچم سفید علوم نظامى : پرچم تسلیم و متارکه جنگ
متارکه، صلح موقت، متارکهء جنگ سایر معانی: آتش بس موقت (مثلا پیش از امضای قرارداد صلح)، متارکه ی جنگ
مهلت، مهلت قانونی، استمهال سایر معانی: ضرب الاجل، (بازپرداخت وام) اجازه ی دیرکرد، مدت دیرکرد مجاز [حقوق] استمهال، تمدید یا تعویق مهلت پرداخت دین یا ایفای تعهد، به موجب قانون ...
مهلت، تاخیر، مجازات کسی را بتعویق انداختن سایر معانی: (اعدام یا مجازات و غیره را) به تعویق انداختن، پس افکندن، واپساندن، زنهاریدن، تعویق اعدام، عقب انداختن تاریخ اعدام، تعویق مجازات، پس افکن ...
(نشان صلح یا تسلیم) پرچم سفید، پرچم سفید علامت صلح یا تسلیم
توقف موقت مخاصمه و تمامی اقدامات جنگی با توافق طرفین [علوم نظامی]
واژههای مصوب فرهنگستان