ثروت باد اورده، منبع عایدی مهم، رگه بزرگ طلا یا نقره سایر معانی: رونق، بهروزی، دستیابی ناگهانی به ثروت و موفقیت، (کان شناسی) رگه یا انباشته ای غنی از سنگ معدنی، رگه ی پربار [نفت] رگه ی سرشار ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یابنده، چیز یافته، جستن، پیدا کردن، تشخیص دادن، کشف کردن، یافتن سایر معانی: گیرآوردن، (دراثر جستجو) دست یافتن به، رسیدن به، - شدن، به دست آوردن، دریافتن، فهمیدن، درک کردن، پی بردن، پرس و جو ...
ذخیره، احتکار، اندوخته، گنج، احتکار کردن، ذخیره کردن، انباشتن سایر معانی: توده کردن، اندوختن، کپه کردن، تلمبار کردن، بنداری کردن، گردآوری، پس افکنده، مال احتکار شده، جنس احتکاری، کالای بندار ...
پنهانگاه، ذخیره کردن، انباشتن، انبار کردن سایر معانی: (در محل مخفی) برای روز مبادا ذخیره کردن، پنهان کردن، قایم کردن، اندوختن، هر چیز نهفته شده، نهانگاه، محل پنهان کردن، مخفیگاه، انبار، گنجی ...
ثروت، گنج، گنجینه، دفینه، جواهر، گرامی داشتن، گنجینه اندوختن سایر معانی: اندوختن، گرد آوردن، عزیز شمردن، ارزش زیاد قائل شدن (برای)، گوهر خانه، خزانه، (شخص یا چیز) پر بها، نقشینه، نفیس ...