فرو نشاندن، اسوده کردن سایر معانی: tranquillize ارام کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(به ویژه با دارو) آرام کردن، تسکین دادن
آرامبخشهای قوی [روانشناسی] ← داروهای ضدروانپریشی
واژههای مصوب فرهنگستان
عامل پریشانی، دژم ساز، عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی سایر معانی: (دارو) افسرده گر، کندساز، آرامبخش (کاهنده ی میزان فعالیت اعصاب یا عضلات) [بهداشت] افسرنده [معدن] بازداشتکننده (فلوتاسیون) ...
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، سبک کردن، تسکین دادن سایر معانی: ملایم کردن یا شدن، آرام کردن یا شدن، تخفیف یافتن، تسکین دادن یا یافتن، سبک کردن یا شدن، (غلط مشهور) رجوع شود به: (militate ( ...
داروی مسکن سایر معانی: (دارو) درد کش، مسکن (رجوع شود به: analgesic)، داروی درد کش
ارام کردن، ساکت کردن، تسکین دادن، تسلی دادن، استمالت کردن، دل بدست اوردن، دلجویی کردن سایر معانی: (با چاپلوسی یا چرب زبانی و غیره) استمالت کردن، دل به دست آوردن، نوازش کردن، (درد و غیره) تسک ...
داروهای ضداضطراب [پزشکی]