فلاکت، مصیبت، فاجعه، بلای ناگهانی سایر معانی: پایان ناگهانی و تباهگر، دژفرجام، فروگشت، شکست دهشتناک، انهزام، بلا، سانحه، (در نمایش به ویژه در تراژدی) صحنه ی نهایی و سرنوشت ساز (که در آن قهرم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نمایش، درام، نمایشنامه، تاتر سایر معانی: (هنر نگارش و به صحنه آوری و بازی در نمایش نامه) نمایش، نمایش نامه نویسی، تئاتر، نمایش پردازی، (یک سلسله رویدادهای جالب توجه یا هیجان انگیز و زنده) ما ...
بدبختی، بلاء، روی داد ناگوار، حادثه ناگوار سایر معانی: سوتصادف، بدبیاری، بدشانسی، بلا
بازی، تفریح، نمایش، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص، ورزش، نمایشنامه، نواختن، بازی کردن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن، تفریح کردن، زدن سایر معانی: ق ...
گزارش، شرح، حکایت، داستان، روایت، موضوع، قصه، اشکوب، نقل سایر معانی: شایعه، ماجرا، قضیه، ماوقع، رویداد، شوخی، جوک (joke)، لطیفه، رجوع شود به: short story، طرح داستان، رشته ی داستان، (عامیانه ...
پریشانی، غصه سایر معانی: (شدید) اندوه، غم، حزن، اندوهبار، غم انگیز، مرارت، فلاکت، مصیبت، گرفتاری، بلا، (ندا) وای !، هیهات !، افسوس، وای بر، علامت اندوه و غم
1. دراساس، اثر نمایشی منظومی که با به تصویر کشیدن تیرهروزی و نگونبختی شخصیتهای نامدار تاریخی یا اسطورهای در طی رویدادی کامل و مهم و جدی و بدفرجام در بیننده ترس و ترحم ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نوعی نمایش یا نمایشنامه که به زندگی خانوادگی و شخصی آدمهای معمولی میپردازد و بر جنبههای سوگناک آنها تأکید میکند [هنرهای نمایشی]