معنی

بازی، تفریح، نمایش، نواخت، لهو، نواختن ساز و غیره، سرگرمی مخصوص، ورزش، نمایشنامه، نواختن، بازی کردن، الت موسیقی نواختن، رل بازی کردن، روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن، تفریح کردن، زدن
سایر معانی: قماربازی کردن، (معمولا با: on یا with) به بازی گرفتن، با بی ملاحظگی رفتار کردن، سو استفاده کردن، تند و نامرتب حرکت کردن، (ساز) زدن، (ساز یا گرامافون یا ضبط صوت و غیره) کارکردن، به کار انداختن، (صفحه یا نوار و غیره) گذاشتن، صدا دادن، وانمود کردن، تو بازی رفتن، (تئاتر و سینما و غیره) نقش بازی کردن، در نقش کسی ظاهر شدن، (در سینما یا تلویزیون و غیره) اجرا کردن، نمایش دادن، نشان دادن (فیلم و غیره)، (مکانیک) لق بودن، (چرخ یا گیره یا دسته و غیره) بازی کردن، شل بودن (معمولا عمدا)، لقی، شلی، (بازی های ورزشی) در جا یا نقش بخصوصی بازی کردن، (بازی های ورزشی) به بازی گماشتن، (ورق بازی) انداختن ورق، ورق بخصوصی را بازی کردن، موجب شدن، کردن، انجام دادن، عمل کردن، (بازی کودکان) شدن، کار، شوخی، مسخره بازی، نوبت بازی، ترفند، حیله، (مهجور) رابطه ی جنسی برقرار کردن، جماع کردن، رابطه ی جنسی، مغازله
[سینما] حرکت - نمایش
[فوتبال] بازی کردن
[ریاضیات] بازی کردن، بازی

دیکشنری

بازی
اسم
game, play, gaming, sport, fun, actionبازی
play, dramaنمایشنامه
display, presentation, show, exhibition, representation, playنمایش
playلهو
recreation, amusement, play, break, promenade, pastimeتفریح
play, rhythm, melodyنواخت
sport, exercise, practice, play, pastime, callisthenicsورزش
playنواختن ساز و غیره
playسرگرمی مخصوص
فعل
play, twiddle, sport, toy, act, disportبازی کردن
play, sound, execute, strike upنواختن
touch, hit, beat, slap, strike, playزدن
play, recreate, article, disport, gameتفریح کردن
playالت موسیقی نواختن
play, playactرل بازی کردن
playروی صحنه ء نمایش ظاهر شدن

ترجمه آنلاین

بازی کردن

مترادف

جمله‌های نمونه

Learning to play a musical instrument can be a rewarding and fulfilling experience.

یادگیری نواختن یک ساز موسیقی تجربه‌ای پاداش‌بخش و پر از احساس می‌تواند باشد.

He's a talented musician and can play multiple instruments.

او یک موسیقیدان با استعداد است و می‌تواند چندین ساز را نوازنده شود.

He's a talented musician; he can play multiple instruments.

او یک موسیقی‌دان با استعداد است؛ می‌تواند چندین ساز را نواخته.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.