رجوع شود به: propositional function
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیروی از عواطف واحساسات، گرایش بسوی احساسات، حالت احساساتی سایر معانی: احساساتی گری، احساسات گرایی، سوهش گرایی، sentimentality گرایش بسوی احساسات
جدایی، مجزایی
جدایی، تفکیک، فراق، انفصال، دوری، مفارقت سایر معانی: جداسازی، دسته بندی، دسته دسته سازی، سواکردن، دوری از معشوق یا عزیزان، انشعاب، تفرقه، انتزاع، اعتزال، (خدمت به ویژه در ارتش) انفصال، اخراج ...
ارامش، بی سر و صدایی، متانت، صفاء، صافی، وقار سایر معانی: آرامی، (آسمان یا آب) صافی، بی ابری، (انسان) متانت، بزرگواری، آراستگی، آرامش، راحتی، صفا
بردگی، غلامی، برزگری فلاکت بار سایر معانی: serfage بردگی، غالامی
دنباله، صف، رشته، رده، سلسله، ردیف سایر معانی: ریسه، زنجیره، سری، رجه، همایند، دوره، رج واره، (برق) روش هم پیوند، (ریاضی) رشته، (بولینگ) سه دست بازی، (زمین شناسی) زیر چینه، زیر لایه، مجموعه ...
موعظه، اندرز، گفتار، خطبه، وعظ، خطابه، موعظه کردن سایر معانی: وابسته بموعظه
بالیدن، بر پا کردن، نصب کردن، واگذاشتن، ترتیب، برپایی، مقدمهچینی، برپا کردن، وضع بدن، وضع، منتصب سایر معانی: 1- صاف نشاندن 2- فرازاندن، در جای بلند قرار دادن 3- به قدرت رساندن 4- خود را بزرگ ...
خشک، سخت، سخت گیر، شاق، شدید، عنیف سایر معانی: ستهم، دشوار، مشکل، جانفرسا، سور، جدی، عبوس، تندخو، ساده، بی آذین، بی زیب، طاقت فرسا [فوتبال] طاقت فرسا
سخت، بسختی، شدیدا
گنداب، فاضل اب، اگو، پس اب، هرز اب سایر معانی: پارگین، لشاب [عمران و معماری] فاضلاب تهنشین شده [زمین شناسی] فاضلاب، گندآب [نساجی] پسآب - فاضلاب [خاک شناسی] فاضلاب ...