sentimentalism
معنی
پیروی از عواطف واحساسات، گرایش بسوی احساسات، حالت احساساتی
سایر معانی: احساساتی گری، احساسات گرایی، سوهش گرایی، sentimentality گرایش بسوی احساسات
سایر معانی: احساساتی گری، احساسات گرایی، سوهش گرایی، sentimentality گرایش بسوی احساسات
دیکشنری
احساساتی بودن
اسم
sentimentalism, sentimentalityگرایش بسوی احساسات
sentimentality, sentimentalismحالت احساساتی
sensationalism, sentimentalism, sentimentalityپیروی از عواطف واحساسات
ترجمه آنلاین
احساسات گرایی
مترادف
bathos ، emotionalness ، gushiness ، maudlinism ، maudlinness ، mawkishness ، melodrama ، melodramatics ، mushiness ، nostalgia ، reminiscence ، sentiment ، triteness