بر انگیختن، ازردن، خشمگین کردن، رنجاندن، عصبانی کردن، سوزش دادن سایر معانی: آتشی کردن، تحریک کردن، پژولیدن، آزردن، اذیت کردن، آزار دادن، (اندام یا عضله و غیره را) آماسیده کردن، دردناک کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنج اور، ازار دهنده سایر معانی: برانگیزنده، خشم اور، برخورنده، رنجاننده، سوزش اور، محرک، مهیج
با حروف (وات های) ایتالیک نوشتن، با حروف یکبری یا خوابیده نوشتن
عاج، رنگ عاج، دندان فیل، عاجی سایر معانی: (رنگ) عاجی، کرم، سپید مایل به زرد، از عاج، (جمع - عامیانه) هر چیز عاج سان: دندان، تاس (نرد)، (بیلیارد و غیره) توپ، گوی، پیلسته، دندان پیل، پیل دندان ...
دندانه دار بودن، ناهمواری، بریدگی
رجوع شود به: doe
اصطلاحات مخصوص یک صنف، لهجه خاص، سخن دست و پا شکسته سایر معانی: (زبان حرفه ای یا محلی یا بیگانه که برای شنونده نامفهوم و عجیب و غریب می نماید) زبان بیگانه، زبان فنی، زبان زرگری، سخن نامفهوم، ...
زرنگ، خود نما، گستاخ، لا قید، جلف سایر معانی: شیک، متداول، (به) مد روز، سر زنده، سرحال، مست و ملنگ، شنگول، خود ساز، مغرور، گستا
دلمه، لرزانک، ماده لزج، ژله، جسم ژلاتینی، ژله مانند کردن سایر معانی: ژلاتین، یخ در بهشت، ماده ی ژلاتینی (مانند بخش سرد شده ی آبگوشت کله پاچه)، له و لورده کردن، تبدیل به ژله کردن یا شدن، ژله ...
خطر ناک سایر معانی: خطرناک
مخاطره، خطر، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی سایر معانی: سیج، ورطه
تشنجی، نامنظم رونده سایر معانی: وابسته به حرکت لقوه مانند یا ناگهانی، لقوه ای، پر تکان، (گوشت تراشه شده و خشکانده شده در آفتاب یا گرمخانه به ویژه گوشت گاو) گوشت خشک، متناوب، خشکانده شده در ا ...