jerky
معنی
تشنجی، نامنظم رونده
سایر معانی: وابسته به حرکت لقوه مانند یا ناگهانی، لقوه ای، پر تکان، (گوشت تراشه شده و خشکانده شده در آفتاب یا گرمخانه به ویژه گوشت گاو) گوشت خشک، متناوب، خشکانده شده در افتاب
سایر معانی: وابسته به حرکت لقوه مانند یا ناگهانی، لقوه ای، پر تکان، (گوشت تراشه شده و خشکانده شده در آفتاب یا گرمخانه به ویژه گوشت گاو) گوشت خشک، متناوب، خشکانده شده در افتاب
دیکشنری
تند و تیز
صفت
jerky, spastic, spasmodicتشنجی
jerkyنامنظم رونده
ترجمه آنلاین
تند و تیز
مترادف
bouncy ، bumpy ، convulsive ، fitful ، jarring ، jolting ، lurching ، paroxysmal ، rough ، shaking ، shaky ، spasmodic ، tremulous ، twitching ، twitchy ، uncontrollable