[برق و الکترونیک] میدان پراکنده شار مغناطیسی نشتی که به پیچک به بیرون پراکنده می شود و کار مفیدی انجام نمی دهد.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] خوردگی در اثر جریان هرز
تمایل، خط، رگ، رگه، ورقه، نوار یا رگه نواری، خط خط کردن، گستردن، دراز کردن، بسرعت حرکت کردن سایر معانی: راه راه (که معمولا از نظر رنگ یا بافت یا پشم و غیره با زمینه فرق دارد)، نواره، شعاع نو ...
[برق و الکترونیک] رگه رگه شدن حالتی در تصویر تلویزیونی که با رگه ها یا للکه های افقی سیاه سفید مشخص می شود که به نظر می رسد تصویر را در طول صفحه ی نمایش دنبال می کنند . این اثر در لبه های عم ...
خط دار، ناصاف، قابل تغییر، رگه دار، دارای اخلاق و خصوصیات فردی سایر معانی: راه راه، نواره دار، به صورت راه راه [نساجی] رگه دار ( پارچه )
[نساجی] رگه دار بودن نخ های تار در پارچه
جریان، نهر، جوی، جماعت، رود، مسیل، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن، جاری شدن سایر معانی: جویبار، کملکان، کوران، وزش، آبگشت، سیاله، روندگی، (نور) اشعه، فروغ، (ترافیک و غیره) زنجیره، کاروان طولان ...
[عمران و معماری] بستر آبراهه [آب و خاک] بستر رود
[زمین شناسی] رسوبگذاری رود، ته نشینی رود - تجمع ذرات یا قطعات سنگی حمل و نقل شده از هر نوع بر روی بستر یا دشت سیلابی الحاقی رود، یا بر روی کف حجم آب ساکن که به درون آن رود، تخلیه می شود.
[آب و خاک] محفظه رود،مجرای رود
[آب و خاک] موج جریان
[عمران و معماری] درجه جویبار - درجه آبراهه [خاک شناسی] درجه بندی آبراهه