معنی

تمایل، خط، رگ، رگه، ورقه، نوار یا رگه نواری، خط خط کردن، گستردن، دراز کردن، بسرعت حرکت کردن
سایر معانی: راه راه (که معمولا از نظر رنگ یا بافت یا پشم و غیره با زمینه فرق دارد)، نواره، شعاع نور، آذرخش، صاعقه، برق، درخشش، رخشش، (در سنگ های معدنی) رگه، لایه، چینه، (به ویژه در گوشت) رگه ی چربی، لایه ی چربی، قشر، خصلت، ویژگی، گرایش، دوره، سلسله، زنجیر، سری، راه راه کردن یا شدن، دارای نواره ی رنگی کردن یا شدن، رگه دار کردن یا شدن، شتابیدن، تند رفتن، با سرعت حرکت کردن، مثل برق رفتن، (ترکیزه شناسی) مایه ی کشت شده، کشت مایه، (کان شناسی) رنگ رده، (امریکا - عامیانه) لخت و پتی در انظار دویدن (معمولا برای شوخی یا به خاطر مستی و غیره)، عریان گردی کردن، میل، سپیده دم
[زمین شناسی] رنگ خاکه - لایه نازک کانی پودر شده حاصل سایش نمونه بر روی صفحه چینی بدون لعاب. - رنگ کانی وقتی به صورت پودردرآید. -
[پلیمر] راه راه، رگه دار

دیکشنری

خط
اسم
streak, vein, grain, midrib, thread, costaرگه
line, script, streak, writing, track, handwritingخط
sheet, paper, flake, form, leaf, streakورقه
vessel, blood vessel, streak, venaرگ
tendency, sentiment, inclination, trend, would, streakتمایل
streakنوار یا رگه نواری
فعل
fleck, scrabble, streakخط خط کردن
dart, jink, streakبسرعت حرکت کردن
lengthen, extend, elongate, protract, porrect, streakدراز کردن
spread, lay on, propagate, streak, striveگستردن

ترجمه آنلاین

رگه

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.