تمامیخواه [علوم سیاسی و روابط بینالملل] مربوط به تمامیخواهی یا دارای ویژگیهای آن
واژههای مصوب فرهنگستان
تمامیخواه [علوم سیاسی و روابط بینالملل] معتقد به حکومت تمامیخواه
لیاقت، کفایت، حکومت استبدادی، استبداد، حاکم مطلق، جبار مطلق، خودبسندگی سایر معانی: حکومت مطلقه، شهسالاری، خودکامگی، اتوکراسی، کشوری که دارای چنین حکومتی باشد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرفدار استبداد سایر معانی: سلطه جو، خودکامه، مستبد، خواستار انضباط و اطاعت کامل، دیکتاتور، پر عتاب و خطاب، طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
فلسفه ء تمرکز قدرت یا استبداد
قیم سایر معانی: برادر بزرگتر، برادر بزرگتر، قیم، رهبر در کار یا عقیده ای
کمونیسم، اصول اشتراکی، مرام اشتراکی سایر معانی: کمونیزم: مرام اشتراکی، (c بزرگ - در فلسفه مارکس و لنین و دیگران) جامعه ی بی طبقه، نظام کمونیستی (در چین و شوروی سابق و غیره)
حکومت فاشیستی، اصول عقاید فاشیست سایر معانی: (f بزرگ) فاشیسم، فاشیزم (اصول عقاید و روش های حزب فاشیست ایتالیا : fascisti)، (گاهی f بزرگ) حکومت دیکتاتوری توام با سرکوب مخالفان و ملت گرایی پرخ ...
حکومت پلیسی، اداره کشور بوسیله نیروی پلیس سایر معانی: حکومت رعب و تهدید
جمع، جمع کل، جمله، حاصل جمع، تام، کلی، مجموع، کل، مطلق، کامل، جمع کردن سایر معانی: سرجمع، تمام و کمال، محض، صرف، جمع زدن، جمع بستن، (به هم) افزودن، سرزدن به، بالغ شدن بر، رسیدن به، (امریکا - ...
ستمگر، ظالمانه، از روی ظلم و ستمگری سایر معانی: بیدادگر، مستبد، خودکامه، ستمگرانه
جور، حکومت استبدادی، ظلم، ستم، ستمگری، حکومت ستمگرانه، ظلم وستم سایر معانی: استبداد، خودکامگی، خویشکامی، ظلم و جور، بیداد، بیدادگری، جور jovr