تابستانخوابی [زیستشناسی] مجموعۀ تغییراتی که براثر گرما و خشکی در بعضی از موجودات زنده رخ میدهد و آنها را به حالت رخوت فرومیبرد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رکود، بیهودگی، بی حرکتی، تنبلی، ناکنش، بی اثری، بی حالی، بی کاری سایر معانی: ناکنشوری، عدم فعالیت، کاهلی، ناکنایی، بدون فعالیت، سستی، سکون، فعال، در حال کار، در حال عمل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جبر، سکون، قوه جبری، ناکاری سایر معانی: (فیزیک: تمایل ماده به حفظ وضع حرکتی خود یعنی ماده ی ساکن می خواهد ساکن بماند و ماده ی در حرکت می خواهد در همان جهت قبلی حرکت کند مگر آنکه تحت تاءثیر ن ...
بیحالی، سستی، بی حالتی، کندی، بیروحی
مرگ کاذب سایر معانی: سستی، خمودی، بی حالی، بی حسی، رخوت، خفتگی، خدر، حالت خواب