شیرین، لذیذ، خوش مزه، شهوت انگیز سایر معانی: لذیذ (به ویژه به خاطر شیرین بودن)، خوش طعم، چرب و نرم، شاداب، خواستنی، دلنواز، روح بخش، دلپذیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقل، نوشین، مطبوع، شیرین، خوش سایر معانی: شکرین، شکرینه، خوشایند، (مجازی) شیرین، خوشمزه، لذیذ، ملیح، دل انگیز، دلچسب، (قدیمی) عزیز، گرامی، (خودمانی) خوب، عالی، لذتبخش، تخمیر نشده، ترش نشده، ...
جالب، زیبا، لذیذ، خوش مزه، جالب توجه سایر معانی: (عامیانه) خوشمزه، مطبوع