[سینما] فیلمبرداری قطع شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] ظرفیت قطع بیشترین جریانی که یک وسیله یا قطعه می تواند در ولتاژ نامی خود قطع کند .
متقاطع سایر معانی: از یکدیگر گذرنده [ریاضیات] متقاطع
[نساجی] نوعی ماشین فتیله پشم که دو سری شانه بالائی و پائینی دارد
روده، امعاء، درونی سایر معانی: (معمولا جمع) روده(ها)، رودگان، (معمولا با تداعی منفی) وابسته به درون کشور یا جامعه، معمولا بصورت جمع روده [بهداشت] روده
روده اى شکل
ریزش، القاء، تزریق، رنگرزی، صباغی سایر معانی: (آیین عشای ربانی) فروبردن نان در شراب (و خوردن آن - به جای خوردن نان و شراب به طور جداگانه) [نساجی] رنگرزی
[برق و الکترونیک] تابع وارونگر یک مدار منطقی که سیگنال ورودی را طوری وارونه می کند که خروجی با ورودی ناهمفاز می شود. عمل وارونگر با یک دایره در سر خروجی نماد تقویت کننده نشان داده می شود.
[برق و الکترونیک] ورودی معکوس کننده
کشندگى، جالبیت، جاذبیت
[شیمی] روکش کاری یونی [برق و الکترونیک] آبکاری یونی روش برای نشاندن لایه ی نازکی از فلز به روی سرامیک با بسترهای دیگر، ابتدا سطح بستر به وسیلهی بمباران یونی در خلا تمیز می شود . سپس در یک سی ...
[ریاضیات] هندسه ی پیوسته ی تحویلناپذیر