intestine
معنی
روده، امعاء، درونی
سایر معانی: (معمولا جمع) روده(ها)، رودگان، (معمولا با تداعی منفی) وابسته به درون کشور یا جامعه، معمولا بصورت جمع روده
[بهداشت] روده
سایر معانی: (معمولا جمع) روده(ها)، رودگان، (معمولا با تداعی منفی) وابسته به درون کشور یا جامعه، معمولا بصورت جمع روده
[بهداشت] روده
دیکشنری
روده
اسم
bowel, intestine, gut, garbageروده
intestine, paunchامعاء
صفت
internal, inner, innermost, inward, interior, intestineدرونی
ترجمه آنلاین
روده