جالب، زیبا، لذیذ، خوش مزه، جالب توجه سایر معانی: (عامیانه) خوشمزه، مطبوع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(ارتش) ساعت صفر، هنگام آغاز (عملیات)، آغاز هنگام، سر هنگام، هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی، لحظه شروع ازمایشات سخت، لحظه بحرانی
کج و معوج، جناغی، شکسته، منکسر کردن، دارای پیچ و خم کردن سایر معانی: دارای مسیر زیگزاگ، زیگزاگ، خط چند جا شکسته، منشاری [برق و الکترونیک] زیگزاگ [ریاضیات] دارای پیچ و خم، شکسته، منکسر ...
فرایندی که با جذب یا واکنش شیمیایی یا سایر سازوکارها، مقاومت پوشش آندی را در برابر خوردگی و زنگزدگی افزایش میدهد و ماندگاری رنگ پوشش را بیشتر میکند یا باعث ایجاد سایر ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پاشیدن آب با فشار زیاد برای تمیز کردن و زدودن پوسته و زواید [خوردگی]
نشاندن لایۀ بسیار نازکی از فلز مقاوم بر فلز دیگر با برقکافت محلولهای برقکاف [خوردگی]
نشاندن لایۀ بسیار نازکی از فلز مقاوم بر فلز دیگر با برقکافت محلولهای برقکاف [مهندسی مواد و متالورژی]
نوعی آبکاری که در استوانه یا بشکۀ گردان و مشبک در کنار یک برقکاف انجام میشود [خوردگی]
نوعی آبکاری که در آن کار آند و محلول را قلممو یا تیغه انجام میدهد [خوردگی]
نوعی آبکاری که در آن بعضی از قسمتهای قطعه که نباید آبکاری شود با مادهای نارسانا پوشانده میشود تا از جریان الکتریکی و درنتیجه آبکاری در آن قسمتها جلو ...
آتشی که با آهنگ یکنواخت و بدون هیچ توقفی برای تنظیم یا تصحیح آتش اجرا میشود [علوم نظامی]
آتشفشانی که در حال حاضر فوران نمیکند و احتمال فوران آن در آینده نیز وجود ندارد [زمینشناسی]