تیر، چوب، کنده، الوار، درخت الواری، صدای خشک، طنیندار شبیهصدای زنگ، با الوار و تیر پوشاندن سایر معانی: تیر چهارتراش، درختان، جنگل(ها)، درختستان (ها)، لیاقت، جربزه، شایستگی، استعداد، (در اصل) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الواربَر [حملونقل دریایی] کشتی مخصوص حمل الوار
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] سد چوبی [آب و خاک] سد چوبی
خفت الوار [حملونقل دریایی] خفتی که با یک دور پیچاندن طناب به دور الوار یا دکل و سپس پیچاندن چندبارۀ طناب به دور خودش درست میشود ...
(کشتیرانی) گره تیر، گره پیچان
داربُر [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] ماشین برش در کارخانۀ چوببُری
[عمران و معماری] پایه چوبی - شمع چوبی
هوازدگی چوب [خوردگی] تخریب سطح چوب براثر تابش نور خورشید و وجود رطوبت هوا و اکسیژن که به خاکستری شدن آن منجر میشود
[عمران و معماری] بند چوبی
فرهنگ گورالواری [باستانشناسی] نوع خاصی از فرهنگ گورخانی متعلق به نواحی استپی جنوب روسیه در عصر مفرغ که مشخصۀ آن گورهایی است حاوی بقایای استخوانها و زین و یراق اسب و شواهدی دیگر ا ...
الوار، مصالح چوبی، هرچیز چوبی [عمران و معماری] مهاربندی - تخته پوش کردن - پشتبند زدن - پوشش چوبی - چوببندی - حایلبندی - شمعبندی - حایلبندی چوبی - داربست چوبی [زمین شناسی] چوبست موقت(جهت جلوگ ...
مرز چوبدهی جنگل [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] محدودهای پایینتر از مرز جنگل که از درختان آن بتوان الوار تهیه کرد|||متـ . مرز چوبدهی ...