چاک، بی امان، تخفیف زیاد، با روح، سرحال، شدید سایر معانی: (عامیانه) عظیم، شگرف، بزرگ، ستهم، پرخشونت، پرشور، پراشتیاق، پرحرارت، جذاب، خوش قیافه، بریدن، شکافتگی، عظیم [نساجی] آهار زنی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شلخته، لا ابالی، لا قید، پاشنه خوابیده سایر معانی: دارای کفش های فرسوده (به ویژه کفش هایی که پاشنه ی آنها رفته است)
سست، تنبل، دیرپای، بی حال سایر معانی: کاهل، تن پرور، تن آسا، لش، لتره، کیار، عقب افتاده
سست، کودن، کند، تنبل، اهسته، تدریجی، اهسته کردن یا شدن سایر معانی: کند ذهن، کند هوش، دیر فهم، دیر آموز، پردرنگ، پر تعویق، آهسته، کندرو، یواش، کم سرعت، بطی (در برابر: تند fast)، کم اشتیاق، کم ...
تکه، مقدار کم سایر معانی: (عامیانه) یک ذره، خیلی کم، کمی، کماس (smidgin و smidgeon هم می نویسند)، smidgin مقدار کم، قطعه
سوسیالیستی [باستانشناسی] مربوط به سوسیالیسم
واژههای مصوب فرهنگستان
از لحاظ اجتماعی
احمق، ابله، بی شعور، ساده لوح
خیس، تر سایر معانی: آبروت، آب کشیده، رطوبت زده، مرطوب، نمناک، خمیرمانند، نرم (و غیر برشته) [نساجی] خیس - تر - مرطوب
سرباز وار، در خور سرباز، وابسته به سرباز خوب، سرباز منشانه، سرباز وارانه، دلیرانه
شالوده، تخت، زیر، کف پا، تخت کفش، قسمت ته هر چیز، یگانه، تنها، منحصر بفرد، فردی، تخت زدن سایر معانی: (کفش یا جوراب و غیره) تخت انداختن، کف جوراب، کف کفش، زیره، هملخت، تک، انحصاری، (به ویژه ز ...
گوشه نشین، عابد، پرت، منزوی، تک، منفرد، مجرد، تنها سایر معانی: یکه و تنها، فقط، فرد، منحصر بفرد، یگانه، دور افتاده، خلوت، (گیاه شناسی) تک رست، (جانور شناسی) تک زی، غیر اجتماعی