(قبل از آغاز مسابقه) نقشه ی عمل، نقشه ی حمله
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با اشتیاق، با کمال آمادگی، شجاعانه، دلیرانه، باتهور، باجرات، مردانه
وقفه، شق، دهنه، رخنه، شکاف، درز، جای باز، اختلاف زیاد، شکافدار کردن سایر معانی: (از نظر زمان یا بعد) وقفه، انقطاع، جای خالی، از قلم افتادگی، فاصله، فرق فاحش، تفاوت، کمیابی، (در نرده یا دیوار ...
باغبان سایر معانی: باغدار
پیوستگی ژنی [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] قرار گرفتن پشتسرهم ژنها بر روی یک فامتن که تعیینکنندۀ تمایل آنها برای به ارث رسیدن توأمان است ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اصلی، خالص، درست، واقعی، حقیقی، اصل، عینی سایر معانی: اصیل، پاک نژاد، واقعی (در مقابل جعلی یا قلابی)، راست، بی غل و غش، دارای سندیت، معتبر، موثق، بی ریا، رک و بی ریا، امین و صریح [حقوق] اصیل ...
بطورخالص، خالصانه، بطوراصل یااصلی، درست، بدون ریا
علم زمینمغناطیس [زمینشناسی] علم مطالعۀ پدیدههای مغناطیسی زمین و جوّ|||متـ . زمینمغناطیس 2
کژحوزهبندی [جغرافیای سیاسی] تقسیمبندی ناعادلانۀ کشور به حوزههای انتخاباتی به سود حزب یا نامزدی خاص |||متـ . حوزهبندی ناعادلانه1 ...
کژحوزهبندی [علوم سیاسی و روابط بینالملل] تقسیمبندی ناعادلانۀ کشور به حوزههای انتخاباتی به سود حزب یا نامزدی خاص |||متـ . حوزهبندی ناعادلانه1 ...
غول، نرهغول، ادم غول پیکر، قوی هیکل سایر معانی: بزرگ هیکل، بسیار بزرگ، غول آسا، لندهور، عظیم الجثه، غول پیکر [برق و الکترونیک] غول آسا
دختر وار سایر معانی: (ناخوشایند) دخترانه، مثل دخترها، دارای رفتار دخترمابانه