دور انداختن سایر معانی: 1- دور انداختن، ترک کردن، از خود سلب مسئولیت کردن، عاق کردن، انکار کردن 2- آزاد کردن 3- (طناب هایی که کشتی را در لنگرگاه درجا نگهداشته اند) باز کردن 4- (بافتن پیراهن ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی)، (افکندن جسد به دریا) دریا سپاری، دور اندازی، دور افکنی، دور ریزی
الونک، کپر، ریختن، افکندن، پوست ریختن، جاری ساختن، خون جاری ساختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن سایر معانی: اتاقک (برای انبار کردن ماشین چمن زنی و ابزار باغ و غیره) آلونک، - دان، بیرون ر ...
صرف کردن، خرج کردن، تمام شدن، صرف شدن، سودن سایر معانی: به پایان رساندن، تمام کردن، مصرف کردن، گساردن، تحلیل رفتن، فدا کردن، (پول) خرج کردن، (وقت) صرف کردن، گذراندن، سپری کردن، (پول یا وقت) ...
اسراف، ولخرجی، برباد دادن، تلف کردن سایر معانی: اسراف کردن، ولخرجی کردن، ضایع کردن، هدر دادن، حرام کردن، نفله کردن، هرزدادن