squander
معنی
اسراف، ولخرجی، برباد دادن، تلف کردن
سایر معانی: اسراف کردن، ولخرجی کردن، ضایع کردن، هدر دادن، حرام کردن، نفله کردن، هرزدادن
سایر معانی: اسراف کردن، ولخرجی کردن، ضایع کردن، هدر دادن، حرام کردن، نفله کردن، هرزدادن
دیکشنری
از بین بردن
اسم
squander, profusion, prodigality, dissipation, improvidenceاسراف
profligacy, prodigality, lavishness, squanderولخرجی
فعل
squander, misspendبرباد دادن
squander, fritter away, lose, depredate, misspendتلف کردن
ترجمه آنلاین
اسراف کردن
مترادف
be prodigal with ، be wasteful ، blow ، cash out ، consume ، dissipate ، expend ، frivol ، frivol away ، go through ، lavish ، misspend ، misuse ، prodigalize ، put out ، run through ، scatter ، spend ، spend like water ، spring for ، throw away ، throw money around ، trifle ، waste