در معرض خطر (یا خسارت و غیره)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(verb transitive) به مخاطره انداختن، در معرض خطر گذاشتن
گاو صندوق، صحیح، مطمئن، امن، بی خطر، محفوظ، محفوظ از خطر، ایمن، اطمینان بخش، صدمه نخورده سایر معانی: امان، امن و امان، مصون، صحیح و سالم، بی مخاطره، فارغ از خطر، قابل اعتماد، قابل اطمینان، ن ...
گونهای که به اندازه گونۀ درخطر در معرض خطر انقراض نیست، اما نیاز به حمایت دارد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان