توده مردم سایر معانی: گروه، همگنان، جمع، جمیع، همه، مردم عادی (غیراشرافی)، عوام، عوام الناس، همگان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسش کردن، اطلاعات کسب کردن سایر معانی: (از خلبان و فرستاده و اسیر آزاد شده و غیره) گزارش خواستن، گزارش گیری کردن، اطلاعات کسب کردن مثلا از خلبان
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه سایر معانی: آزمون، سنجش، بررسی، ژرف سنجی، بازبینی، متن امتحان، پرسش های آزمون، آزمایه [حسابداری] رسیدگی [بهداشت] آزمایش [ریاضیات] آ ...
(آمریکا) نوبت کار شبانه (معمولا از نیمه شب تا هشت بامداد)، شیفت شبانه [نفت] شب کاری
تحقیق، رسیدگی، باز جویی، سراغ، خبر گیری، جستار، پرس و جو، استعلام، پرسش، استفسار، سئوال سایر معانی: آگه خواست، پرسه، بررسی، پژوهش، جستجو، کندوکاو [حسابداری] درخواست ؛ سفارش [کامپیوتر] درخواس ...
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن سایر معانی: وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجوی ...
سه، شماره 3 سایر معانی: سه (3)، سه تا [برق و الکترونیک] سه [ریاضیات] سه
اجتماعی گیاهی که در مرحلۀ سوم توالی ایجاد میشود [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
ریل سوم فولادی با تسمههای آلومینیمی در دو طرف جان ریل برای افزایش ظرفیت انتقال جریان الکتریکی [حملونقل ریلی]
ریل سومی که در آن سطح اتصال الکتریکی رو به بالا قرار دارد [حملونقل ریلی]
ریل سومی که در آن سطح اتصال الکتریکی رو به پایین قرار دارد [حملونقل ریلی]
فاصلۀ بین یک درز ریل سوم تا درز بعدی که طول مشخصی دارد [حملونقل ریلی]