دزدیدن، سرقت کردن، دزدی کردن سایر معانی: دزدیدن، دزدی کردن، سرقت کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدیدن، اختلاس کردن، دستبرد زدن به، حیف و میل کردن، بالا کشیدن سایر معانی: به جیب زدن، (پول) بلند کردن [حقوق] اختلاس کردن، حیف و میل کردن
در همکاری و همدلی کامل، کاملا متوافق، glove and hand خیلی صمیمی، خیلی نزدیک، دوست یک دل ویکزبان، دوست همراز
غارتگری، زیاد کاوش کردن، جستجو کردن، چپاول کردن، غارت کردن، لخت کردن سایر معانی: (برای یافتن) زیرورو کردن، کاویدن، (دقیقا دنبال چیزی) گشتن، چپو کردن، به یغما بردن، دستبرد زدن