پارچه، منسوج، در منسوجات، پارچه بافته سایر معانی: منسوج (منسوجات)، بافته، وابسته به پارچه بافی یا نساجی، بافتنی، در جمع منسوجات [نساجی] نساجی - منسوج - بافت [پلیمر] نساجی، بافت ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] شیمی نساجی
[نساجی] الیاف نساجی
[نساجی] ماشین های نساجی
[نساجی] منسوجات - محصولات نساجی - قماش
[نساجی] کالای نساجی مصنوعی - منسوج مصنوعی
زمینمنسوج بافته [مهندسی بسپار - مجموعه بستهبندی] زمینساز منسوج حاصل از در هم تابیدن دو یا چند مجموعه نخ یا رشته یا نوار و مواد دیگر در زوایای قائم ...
واژههای مصوب فرهنگستان
پارچه، قماش سایر معانی: منسوج، (در ترکیب) ساخته شده از پارچه، پارچه ای [سینما] پرده محاط [نساجی] پارچه - لباس [پلیمر] پارچه، بافته خیلی ریز الیاف شیشه
خشکبار، اجناس خشک سایر معانی: (کالای خشک مانند پارچه و نخ و سایر وسایل دوزندگی) منسوجات
اساس، پارچه، قماش، محصول، سبک بافت سایر معانی: بافته، ساختار، تاروپود (اجتماعی یا معنوی و غیره)، چهارچوب اصلی هرچیز، سبک معماری، طرز ساختمان، ساختمان، طرح بنا، ساخت پردازی، محصول کارخانه و غ ...
رجوع شود به: yard goods [نساجی] توپ پارچه - طاقه پارچه - قواره پارچه - پارچه - قماش
پارچه (که معمولا برحسب یارد فروخته می شود)، اجناس ذرعی