بیتکلیفی، وقفه، تعلیق سایر معانی: سکون، (حقوق) بلاتکلیفی [حقوق] تعلیق، وقفه، بلاتکلیفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یک چندی، اندکی سایر معانی: برای مدتی، اندک زمانی، چند صباحی، مدتی
رقم قرضی، اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن سایر معانی: عاریت (عاریه) گرفتن، به عاریت گرفتن (اندیشه یا واژه و غیره)، قر گرفتن [عمران و معماری] قرضه - قرضه گرفتن
ضمنا