خوداموز انگلیسی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود اموز، نزدخود، تحصیل کرده، پیش خود یادگرفته، خود اموخته
تحصیل کرده، فرهیخته، تحصیل شده سایر معانی: آموخته، آموزش دیده، تعلیم یافته، بر مبنای اطلاع و تجربه (در برابر دیمی یا همین جوری یا الله بختکی و غیره)، بررسی شده
بصیر، حسی، مستقیما درک کننده، مبنی بر درک یا انتقال مستقیم سایر معانی: وابسته به درون یافت، درون یافتی، شهودی، (شخصی که درون یابی او خوب است) درون یافتگر، درون یاب، اهل شهود، ذاتی [کامپیوتر] ...
تحصیل نکرده، آموزش ندیده، بیسواد
فکور، معقول، دانا، عاقل، با خرد، پر مایه، عارف، خردمند، فرزانه سایر معانی: پرعقل، باتدبیر، خردمندانه، بخردانه، عاقلانه، صلاح، مدبرانه، هوشمندانه، آگاه، مطلع، هشیار، دانشمند، حکیم، هوشنگ، زرن ...