امادگی، تمایل، استعداد، رغبت، سرازیری، خوابیدگی، روبه زمینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده سایر معانی: مندرس، پاره پوره، (مانند اره) دندانه دار، بریده بریده، ناصاف (jagged هم می گویند)، ژولیده، شانه نکرده، ناموزون، سردستی، غیر یکدست ...
یورش، تاخت، تاخت و تاز، حمله ناگهانی، ورود ناگهانی پلیس، یورش اوردن، هجوم اوردن سایر معانی: (ناگهانی) حمله، ناگه تک، تک ناگهانی، دستبرد، شبیخون، (پلیس و غیره) ریختن (به محل خاص)، غافلگیری، ی ...
توبیخ، ریل خط آهن، خط اهن، نرده، نرده کشیدن، توبیخ کردن سایر معانی: راه آهن، خط آهن (railroad و railway هم می گویند)، وابسته به راه آهن، میله یا تخته ی افقی نرده (به میله های عمودی می گویند: ...
ویران سازی، چپاول و خرابی، مخروبه سازی، تجاوز جنسی کردن، زنای به عنف کردن، تجاوز به عنف، جماع زوری، رجوع شود به: statutory rape، (نادر) به زور بردن، (گیاه شناسی) شلغم روغنی (brassica napus ا ...
گشاد کردن، مته زدن سایر معانی: (عامیانه - جمع) یک عالمه، یک بند کاغذ 480 تا 516 برگی، یک بسته کاغذ تحریر، (بابرقو) سوراخ را گشاد کردن، برقو زدن، (چاه نفت) دیوار تراشی کردن، (لوله ی اسلحه را) ...
عمل متقابل سایر معانی: عمل متقابل
طرف، راه، سمت، جاده، مسیر، خط سیر، جریان معمولی، مسیر چیزیرا تعیین کردن سایر معانی: مسیر عادی (مثلا در تحویل روزنامه به منازل)، از راه یا مسیر معینی فرستادن، مشتریان (به ویژه مشتریان مسیر عا ...
صدمه، خسارت، زیان، صدمه زدن، رنجه دادن، سبب خسارت شدن سایر معانی: (شدیدا) نکوهیدن، به باد انتقاد گرفتن، محکوم کردن، مردود شمردن، آسیب، صدمه زدن (به ویژه از راه سوزاندن)، آسیب رساندن ...
از کار افتاده، تخمی، تخم دار، بتخم افتاده سایر معانی: فرسوده، عمر خود را کرده، رو به ویرانی، مخروبه، پردانه، پرتخم، دارای تخم بسیار، رسیده (به مرحله ی تخم آوری)، به تخم نشسته، (شیشه) حبابک د ...
غلیان، جوشیدن، جوشاندن سایر معانی: قل زدن، غلیان کردن، قل قل کردن، پر ازدحام بودن، غلغله زدن، (معمولا با: -ing) هیجانی شدن، خشمگین بودن، بر آشفتن، پختن (از راه جوشاندن)، آب پز کردن، خیساندن، ...
بیسکویت کشتی [حملونقل دریایی] نوعی بیسکویت سفت با ماندگاری طولانی و مواد مغذی که در شناورها از آن در شرایط اضطراری استفاده میکنند ...
واژههای مصوب فرهنگستان