منحرف کردن، عدول کردن، کج شدن، طفره زدن، منحرف شدن سایر معانی: ویراژدادن، تغییر جهت دادن، چپ راست رفتن، مار پیچ رفتن، (ناگهان) پیچیدن، چپ راست روی، تغییر جهت ناگهانی، پیچ ناگهانی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بر گرداندن، شکستن، منکسر کردن سایر معانی: (نور یا صدا یا گرما) شکستن، بازشکن کردن، انکسار [ریاضیات] تجزیه کردن، شکستن