(به ویژه مواد مصنوعی مانند ساخارین) شیرین ساز، شیرین کننده، شیرین گر [صنایع غذایی] شیرین کننده : ماده ای که باعث ایجاد طعم شیرین می شود.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رشوه، پاره، بدکند، رشوه دادن، تطمیع کردن سایر معانی: رشوت، بلکفد، بلکفت، پاره دادن، بلکفد دادن، حق السکوت، هر چیزی که شخص را وادار به کاری خلاف قانون یا وجدان کند [حقوق] رشوه (دادن) ...
تطمیع، فریب، اغوا، بدام انداختن سایر معانی: اغوا، فریب، بدام انداختن
جبران، غرامت، عوض، خسارت، رفع خسارت، غرامت پرداختن، عوض دادن سایر معانی: تاوان، (مبلغ) خسارات، سزا، شیان، پاداش، تاوان دادن یا پرداختن، خسارت دادن، جبران کردن، شیاناندن، شیانیدن، توزیدن، پاد ...
شکر، قند، ماده قندی، شیرینی، شیرین کردن، با شکر مخلوط کردن، تبدیل به شکر کردن سایر معانی: (از ریشه ی فارسی یا سانسکریت)، رجوع شود به: sucrose، (ظرف) شکردان (sugar bowl هم می گویند)، چاپلوسی، ...