سیب زمینی شیرین سایر معانی: (گیاه شناسی) سیب زمینی شیرین (ipomoea batatas از خانواده ی morning-glory)، ریشه ی خوراکی این گیاه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوس، شیرین بیان
(امریکا - عامیانه) شیره مالی کردن، چرب زبانی کردن، ریشخند کردن، چاپلوسی کردن، تملق گفتن
[زمین شناسی] آب شیرین - رجوع شود به fresh water.
گل میخک شاعر، حسن یوسف
(گیاه شناسی) میخک شاعر، قرنفل (dianthus barbatus - چند سال زی)
رجوع شود به: eglantine
شیر چگال شیرین [علوم و فنّاوری غذا] شیر چگالی که مقدار قند افزودهشده به آن بهقدری زیاد است که عمل نگهدارنده را نیز انجام میدهد و کاربرد آن عمدتا در پخت انواع نان و کیک و شی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(به ویژه مواد مصنوعی مانند ساخارین) شیرین ساز، شیرین کننده، شیرین گر [صنایع غذایی] شیرین کننده : ماده ای که باعث ایجاد طعم شیرین می شود.
در مورد لباس زنان یقه گلابی، یقه قلبی شکل
شیرین، نوشین، چیز نسبتا شیرین سایر معانی: نسبتا شیرین
شیرینی، شیرینی جات، حلویات، غذای شیرین سایر معانی: خوراکی شیرین (به ویژه: مربا یا کمپوت یا کیک یا شیرینی یا آب نبات)