نوعی الت موسیقی، ملیح، شیرین، خوش اهنگ سایر معانی: خوش آوا، خوش آهنگ، دل نواز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلپذیر، خوش صدا سایر معانی: خوش آوا، نیک آوا، خوش آهنگ، خوش الحان، موزون، آهنگین
متناسب و متوازن، جور، موزون، سازگار، (اندیشه یا سلیقه یا احساس و غیره) متوافق، همدل، همدل و همصدا، فراخور، هم آواز، هم عقیده، هم اندیش، (موسیقی) هماهنگ، دارای هارمونی، همساز، آهنگین، خوش آهن ...
موسیقی، موزیکال، دارای اهنگ، موسقی دار سایر معانی: وابسته به موسیقی، موسیقیایی، خنیایی، رامشی، آهنگین، دارای موسیقی، به موسیقی درآمده، نمایش اپرا مانند که برخی مکالمات آن آوازی و خنیایی است ...