harmonious
معنی
متناسب و متوازن، جور، موزون، سازگار، (اندیشه یا سلیقه یا احساس و غیره) متوافق، همدل، همدل و همصدا، فراخور، هم آواز، هم عقیده، هم اندیش، (موسیقی) هماهنگ، دارای هارمونی، همساز، آهنگین، خوش آهنگ، هم نواخت، خوش صدا، موافق
دیکشنری
هماهنگ
ترجمه آنلاین
هماهنگ
مترادف
accordant ، adapted ، amicable ، balanced ، compatible ، concordant ، congenial ، congruous ، consonant ، coordinated ، cordial ، dulcet ، euphonious ، harmonic ، harmonizing ، in accord ، in chorus ، in concert ، in harmony ، in step ، in tune ، in unison ، like ، matching ، mellifluous ، melodic ، melodious ، mix ، musical ، of one mind ، on same wavelength ، peaceful ، rhythmical ، silvery ، similar ، simpatico ، sonorous ، suitable ، sweet sounding ، symmetrical ، sympathetic ، symphonic ، symphonious ، tuneful
متضاد
cacophonous ، disagreeable ، discordant ، dissonant ، harsh ، inharmonious ، opposed ، unfriendly ، unlike