جارو، رفت و برگشت، وسعت میدان دید، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن، رفتن، زدودن، جاروب کردن سایر معانی: جارو کردن، (با هر چیز جارو مانند) زدودن، پاک کردن، کنارزدن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] مولد جارو ابزار آزمایشگاهی که ولتاژ RF با بسامدی تولید می کند که در محدوده ی بسامدی معینی با سرعت سریع و ثابت تغییر می کند. این مولد سیگنال ورودی را برای مدار و قطعاتی که پ ...
اختلال روبشی [علوم نظامی] اختلالی که با عقب و جلو کشیدن باند باریکی بر روی باند نسبتا وسیعی از بسامدهای فعال ایجاد میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] نوسان ساز جارو 1. نوسان سازی که ولتاژ دندانه اره ای تولید می کند که می توان آن را برای منحرف کردن، باریکه الکترونی لامپ پرتو کاتدی منحرف کرد . آن را مولد محور زمان یا نوسان ...
[زمین شناسی] میله آهنی طویل که شاهین ماشین را به میل لنگ و چرخ پروانه وصل می کند
شرط بندی اسب دوانی سایر معانی: stakes sweep شرط بندی اسب دوانی، sweepstake(s)شرط بندی دراسب دوانی
[برق و الکترونیک] ولتاژ جارو ولتاژ متغییر متناوب اعمال شونده به صفحات انحراف لامپ پرتو کاتدی، برای جا به جا کردن باریکه به صورت تابعی از زمان . آن را ولتاژ محور زمان نیز می نامند.
(به ویژه بال هواپیما) خمیدگی به سوی عقب، پس خمی، پس خمیدگی
پیشگرایی [حملونقل هوایی] میل به جلو در لبۀ حملۀ بال، از ریشۀ بال به سمت نوک
[ریاضیات] روش جارو کردن
سریع، زود گذر، چیزی که جارو میکند سایر معانی: چیزی که جارو میکند، زود گذر، سریع
همسازی پرّه [حملونقل هوایی] تنظیم نوک چرخانۀ بالگرد به سمت جلو یا عقب در صفحۀ دَوَرانی با استفاده از بازوی پسار