معنی

جارو، رفت و برگشت، وسعت میدان دید، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن، رفتن، زدودن، جاروب کردن
سایر معانی: جارو کردن، (با هر چیز جارو مانند) زدودن، پاک کردن، کنارزدن، (با حرکت تند و سرتاسری) درکشیدن، بردن، درآوردن، نابود کردن، پس زدن، (مثل هنگام جارو کردن به طور سرتاسری) حرکت دادن، (هر چیزی) کشیدن، مالیدن، گشتن، (برای یافتن چیزی ته رود خانه و غیره) را با تور و قلاب جستجو کردن، تجسس کردن، (با آتش مسلسل و غیره) درو کردن، با امتیاز یا رای بسیار (مسابقه یا انتخابات و غیره را) بردن، کلیه ی مسابقات را بردن (بدون باخت)، پیروزی شایان، (در سرتاسر) با سرعت حرکت کردن، گذشتن، رساندن، قوس زدن، پیچاپیچ رفتن، حرکت جاروب وار، چپ راست روی، حرکت قوس دار، در چشم انداز (چیزی)، در تیررس، در معرض، گستره، پهنه، عرصه، (مین های دریا و غیره را) گرد آوری کردن، مین روبی کردن، عمل جارو کردن، جاروزنی، روبش، رفت و روب، (در ترکیب)- روب، ضربه ی ناشی از حرکت جاروب وار یا چپ راست، رجوع شود به: chimney sweep، (معمولا جمع) چیزهای جارو شده، خاکروبه (sweepings هم می گویند)، (قایق) پاروی بلند، (آسیاب بادی) پره، بادبان، (فیزیک) جاروب الکترونیکی، ولتاژ پراکنش، اهرم یا دیرک که با آن سطل آب را از چاه بالا می کشند
[برق و الکترونیک] جاروب کردن - جارو 1. حرکت یکنواخت باریکه الکترون در طول پرده لامپ پرتوکاتدی که خط روشن ثابتی را در هنگام عدم وجود سیگنال ایجاد یم کند. این خط در جاروی خطی، مستقیم و در جاروی دایروی، دایره ای شکل است . 2. تغییر یکنواخت در بسامد خروجی مولد سیگنال از یک انتهای محدوده ی آن تا انتهای دیگر آن .
[زمین شناسی] روفتن، روبش
[ریاضیات] شابلون
[آمار] روفتن
[خودرو] حرکت سریع پیستون

دیکشنری

جارو کردن
اسم
sweepجارو
sweepرفت و برگشت
sweepوسعت میدان دید
فعل
remove, eliminate, clear, wipe, sweep, obliterateزدودن
sweep, wisp, broom, scavenge, whiskجاروب کردن
go, out, leave, come, betake, sweepرفتن
sweepروبیدن
sweepروفتن
sweepبسرعت گذشتن از
sweepاز این سو بان سو حرکت دادن

ترجمه آنلاین

جارو کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.