[سینما] کمدی بسیار ملایم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهوت انگیز، شهوانی، شهوت زا، وابسته به عشق شهوانی
وابسته به نماینده
اشاره ؟میز، اشاره کننده، خود جا کن، فریبنده، مبنى بر خود شیرینى
هرزه، شهوانی، شهوت انگیز سایر معانی: وابسته به یا بیانگر شهوت و هرزگی، آژوناک
زشت، ناپسند، فحاش، موهن، کریه، مستهجن، شهوت انگیز، قبیح، زشت و وقیح، خارج ازاخلاق سایر معانی: (گفتار و رفتار) زشت، هرزه، وقیح
نمونه ای
بدشگون، بدیمن، بدفرجام، دارای فال بد سایر معانی: شوم، ناخجسته، نحس، ناهمایون، پرفیس و افاده، بوشی، با خودنمایی، تفرعن آمیز، شگفت انگیز، اعجاب آور، سرنوشت ساز، مهم، خطیر
کفرامیزی، زشتی، بیحرمتی، پستی، وابستگی بچیزهای جسمانی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
هرزه، خارش دار، کرمکی، دارای فکر شهوانی سایر معانی: شهوت انگیز، شهوتی، شهوانی، حشری، هیز
علامت، معنی دار، حاکی از، ژرف، مهم، عمده، قابل توجه سایر معانی: مهند، دربایست، بااهمیت، کرامند، پرمعنی، چم دار، چشمگیر، قابل ملاحظه، (قدیمی) نشان، نماد (significancy هم می گویند) [صنایع غذای ...