فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت سایر معانی: (گیاه شناسی) دولبه (مانند ساقه ی مسطح برخی علف ها) (ancipitous هم می گویند)، دستیار، معین، (اغلب با to) تابع، وابسته، مستخدم بومی [حقوق] تبعی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دم لابه سایر معانی: مداهنه، تملق، سبزی پاک کنی، مداهنه کننده
تسلیم، راضی، پذیرا، حاکی از تسلیم، تن بقضاداده، تن برضا خدا داده، تسلیم پیشامدیا تقدیر، مسلم
نهاد، فاعل، مطلب، مبتدا، شخص، در معرض، شیی، تحت، مبحث، موضوع مطالعه، زیرموضوع، موکول به، موضوع، در خطر، تحت تسلط، مادون، مطیع، مشمول، در معرض گذاشتن، تحت کنترل دراوردن، در معرض بودن یا قرار ...