سخت، محکم، سخت گیر، موکد، محض، اکید سایر معانی: دقیق، مشخص، روشن، جدی، سختگیرانه، فرسخت، فرسختانه، کامل، درست، بسمند، بی چون و چرا، مطلق، شدید، ستهم، صریح، سپارده، سختار، (گیاه شناسی) شق، را ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داغ، شرجی، خیلی گرم ومرطوب سایر معانی: گرم و مرطوب، پرشور، شهوانی، آتشی، پر تب وتاب، شهوت انگیز، بسیار گرم، سوزان، مستهجن، زشت، قبیح، ناپسند، سخت، داه، خفه
(گرما) شدید، سوزان، کلافه کننده، داغ، تفتان
وابسته به سلطنت ملکه ویکتوریا (1837-1901)، (دارای مشخصات تمدن و زندگی انگلیس در دوران ملکه ویکتوریا) محافظه کار، امل، محافظه کارانه، (معماری و غیره) سبک دوران ویکتوریا، مربوط به زمان سلطنت م ...