(خودمانی) آدم مغرور و خودنما، اهل فیس و افاده، ادم خوش ظاهر وتوخالی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(انگلیس - خودمانی) گمشو!، برو پی کار خودت !، خدا روزیت را جای دیگر بدهد
تا خرخره خوردم
جنس پنبهای گزافه گویی، مبالغه، سخن بزرگ یا قلنبه، کتان، عبارت سازی سایر معانی: (از ریشه ی فارسی: پنبه، پنبک) گزافه گویی، سخن یا نوشته ی خوش ظاهر و توخالی، سخن پرطمطراق، جنس پنبه ای مج، گزافه ...
سوراخ، گمانه، منفذ، کالیبر تفنگ، سر خر، با مته سوراخ کردن، موی دماغ کسی شدن، خسته کردن، سوراخ کردن، با مته تونل زدن، سفتن، نقب زدن، وسیله سوراخ کردن، سنبه زدن سایر معانی: (هر چیزی که به خاطر ...
انباشته سایر معانی: انبوه شدن، متراکم کردن، گرفته کردن
شلوق ,پرچمعیت