[ریاضیات] همان است که باید ثابت می شد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساحل، کنار دریا، شن زار، رنگ شنی، بگل نشستن سایر معانی: ساحل (معمولا شنی یا ریگی)، دریا کنار، کرانه (به ویژه محل شنا و آب تنی)، دریابار، به ساحل آوردن (قایق و کشتی)، کرانه گرفتن، (نهنگ و غیر ...
لیف شیشۀ کوتاه [مهندسی بسپار - تایر] لیفی شیشهای که از برش دادن لیفِ بلندِ شیشه (long fiberglass) تولید میشود و اندازهای در حدود 6/1 میلیمتر و قطری بین ده تا بیست میک ...
واژههای مصوب فرهنگستان
ساحل، دریا کنار، سریدن سایر معانی: کرانه، کناره، دریابار، لیز خوردن (با سورتمه و غیره)، لیزیدن، لغزیدن، (در سورتمه و غیره) پایین رفتن، دنده خلاص رفتن، (بدون تقلا) پیش رفتن، (بدون زحمت) ادامه ...
کنار، مرز، سر، تیزی، لبه، کناره، ضلع، نبش، دارای لبه تیز کردن، کم کم پیش رفتن، اریب وار پیش رفتن، تحریک کردن سایر معانی: (لبه ی برنده ی شمشیر و چاقو و غیره) دم، تیغه، پره، برندگی، (صخره و پر ...
شاه بلوط اروپایی، رنگ خرمایی مایل بقرمز سایر معانی: قرمز آلبالویی، (کسی را در جزیره ی بی آب و علف رها کردن و رفتن - سابقا دزدان دریایی این کار را می کردند) یکه و تنها رها کردن، بی کس و کار گ ...
ریسمان، طناب، رسن، ریسمان بادبان کشی، با طناب بستن، بشکل طناب درامدن سایر معانی: بند، کمند، کمند انداختن، با کمند گرفتن، رشته، به نخ کشیده، طناب پیچ کردن، (معمولا با: off یا in یا out - با ط ...
ساحل، لب، کنار دریا، کرانه، بساحل رفتن، پیاده شدن در ساحل، ترساندن، فرود امدن سایر معانی: کناره، ایراه، دریاکنار، ساحلی، کرانی، خشکی (در برابر: دریا)، ایراهستان، (حقوق) رجوع شود به: seashore ...
دسته، کلاف، کلاف نخ یا پشم، هر چیزی شبیه کلاف پیچیدن سایر معانی: (نخ) کلاف، گلوله، دسته ی پرندگان وحشی، کلاف ن یا پشم [نساجی] کلاف - دسته - بسته آزاد - کلاف نخ ابریشم یا پشم یا پنبه ...
سیم، سیم تلگراف، تلگراف، مفتول، مفتول کردن، مخابره کردن، سیم کشی کردن سایر معانی: سیمی، ساخته شده از سیم، سیم خاردار، نرده ی سیمی، تلگرام، تلگرافی، به سیم مجهز کردن، (با سیم) بستن، متصل کردن ...
یک مولکول دِنا متشکل از دو رشته مکمل که با پیوند هیدروژنی بین جفتبازهای متقابل به هم وصل شدهاند [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری] ...
یکی از فراوردههای شکلاتی که با عبور دادن خمیر شکلات از صفحات مشبک به دست میآید [علوم و فنّاوری غذا]